درباره وبلاگ


مقدمتون ستاره بارون ...
آخرین مطالب
پيوندها
ترنم بارون
فال حافظ زدنت از پی دل تنگی کیست ؟ من که هر لحظه به یاد تو و دلتنگ توام ...




 


 

 

خبر به دورترین نقطه‌ی جهان برسد

 

 

 

 

نخواست او به منِ خسته بی‌گمان برسد

 

 

 

 

 

 

 

شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت

 

 

 

 

 

 

 

کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد؟

 

 


 

 

 

 

چه می‌کنی اگر او را که خواستی یک عمر

 

 

 

 

 

 

 

به راحتی کسی از راه ناگهان برسد ...

 

 

 

 

 

 

 

رها کنی، برود، از دلت جدا باشد

 

 

 

 

 

 

 

به آنکه دوست‌ترش داشته ... به آن برسد

 

 

 

 

 

 

 

رها کنی بروند و دو تا پرنده شوند

 

 

 

 

 

 

 

خبر به دورترین نقطه‌ی جهان برسد

 

 

 

 

 

 

 

گلایه‌ای نکنی بغض خویش را بخوری

 

 

 

 

 

 

 

که هق هق تو مبادا به گوششان برسد

 

 

 

 

 

 

 

خدا کند که ... نه! نفرین نمی‌کنم که مباد

 

 

 

 

 

 

 

به او که عاشق او بوده‌ام زیان برسد

 

 

 

 

 

 

 

خدا کند فقط این عشق از سرم برود

 

 

 

 

خدا کند که فقط زود آن زمان برسد..

...........

 

 



برچسب:, :: 3:59 ::  نويسنده : تکتم

  

 

بی تو مهتاب شبی باز از آن كوچه گذشتم

همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم

شدم آن عاشق دیوانه كه بودم

 

در نهان خانه جانم گل یاد تو درخشید

باغ صد خاطره خندید

عطر صد خاطره پیچید

یادم آمد كه شبی با هم از آن كوچه گذشتیم

پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم

 

ساعتی بر لب آن جوی نشستیم

تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت

من همه محو تماشای نگاهت

آسمان صاف و شب آرام

 

یادم آید تو به من گفتی : از این عشق حذر كن

لحظه ای چند بر این آب نظر كن

آب ، آیینه عشق گذران است

تو كه امروز نگاهت به نگاهی نگران است

باش فردا كه دلت با دگران است

تا فراموش كنی ، چندی از این شهر سفر كن

 

با تو گفتم حذر از عشق ؟ ندانم

سفر از پیش تو ؟ هرگز نتوانم

روز اول كه دل من به تمنای تو پر زد

چون كبوتر لب بام تو نشستم

 

تو به من سنگ زدی ! من نه رمیدم نه گسستم

باز گفتم كه تو صیادی و من آهوی دشتم

تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم

حذر از عشق ندانم. سفر از پیش تو هرگز نتوانم ، نتوانم

 

یادم آید كه دگر از تو جوابی نشنیدم

پای در دامن اندوه كشیدم

نگسستم ، نرمیدم

 

رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگر هم

نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم

نه كنی از آن كوچه گذر هم

 

 

بی تو اما به چه حالی من از آن كوچه گذشتم... 

                                                                                                                  "فریدون مشیری"

 

 

                           



برچسب:, :: 1:30 ::  نويسنده : تکتم

نرو پایین

.

.

.

.

.

نرو

.

.

.

اومدی...آفرین که به حرف شیطونک گوش نکردی..من این پایین منتظرت بودم..

میخواستم بگم مسواک بزن همیشه... تا دندونات تمیز شه.......

 

 

 

 

 



برچسب:, :: 17:25 ::  نويسنده : تکتم

نيمه شب پريشب گشتم دچار کابوس
ديدم به خواب حافظ توي صف اتوبوس
گفتم: سلام حافظ  گفتا : عليک جانم
گفتم: کجا روي؟ گفت والله خود ندانم
گفتم : بگير فالي گفتا نمانده حالي
گفتم: چگونه اي؟ گفت: در بند بي خيالي
گفتم که تازه تازه شعر و غزل چه داري؟
گفتا که مي سرايم شعر سپيدباري
گفتم: ز دولت عشق، گفتا: کودتا شد
گفتم: رقيب، گفتا: کله پا شد
گفتم: کجاست ليلي؟ مشغول دلربايي؟
گفتا: شده ستاره در فيلم سينمايي
گفتم: بگو، ز خالش، آن خال آتش افروز؟
گفتا: عمل نموده، ديروز يا پريروز
گفتم: بگو ز مويش، گفتا که مش نموده
گفتم: بگو، ز يارش، گفتا ولش نموده
گفتم: چرا؟ چگونه؟ عاقل شده است مجنون؟
گفتا: شديد گشته معتاد گرد و افيون
گفتم: کجاست جمشيد؟ جام جهان نمايش؟
گفتا: خريده قسطي تلويزيون به جايش
گفتم: بگو، ز ساقي حالا شده چه کاره؟
گفتا: شدست منشي در دفتر اداره
گفتم: بگو؛ ز زاهد آن رهنماي منزل
گفتا: که دست خود را بردار از سر دل
گفتم: ز ساربان گو با کاروان غم ها
گفتا: آژانس دارد با تور دور دنيا
گفتم: بگو، ز محمل يا از کجاوه يادي
گفتا: پژو، دوو، بنز يا گلف نوک مدادي
گفتم که قاصدت کو آن باد صبح شرقي
گفتا که جاي خود را داده به فاکس برقي
گفتم: بيا ز هدهد جوييم راه چاره
گفتا: به جاي هدهد ديش است و ماهواره
گفتم: سلام ما را باد صبا کجا برد؟
گفتا: به پست داده، آورد يا نياورد؟
گفتم: بگو ز مُشکٍ آهوي دشتِ زنگي
گفتم: سراغ داري ميخانه اي حسابي؟
گفتا: آنچه بود از دَم گشته چلو کبابي
گفتم: بيا دو تايي لب تر کنيم پنهان
گفتا: نمي هراسي از چوب پاسبانان؟
گفتم شراب نابي تو دست و پا نداري؟
گفتا که جاش دارم وافور با نگاري
گفتم: بلند بوده موي تو آن زمان ها
گفتا : به حبس بودم اَز ته زدند آن ها
گفتم: شما و زندان؟ حافظ ما رو گرفتي؟
گفتا: نديده بودم هالو به اين خرفتي

 



برچسب:, :: 2:26 ::  نويسنده : تکتم

تشنگی بهانه بود...

آب را با لیوان تو میخواستم......



برچسب:, :: 22:32 ::  نويسنده : تکتم

دممممممممممش گرمممممممم!!!

باران را میگویم....

به شانه ام زد و گفت:

خسته شدی؟؟؟

امروز را تو استراحت کن......

من به جایت میبارم....!

هوای دلم بارونیه.........



برچسب:, :: 22:26 ::  نويسنده : تکتم

خداحافظ همین حالا..همین حالا که من تنهام..خداحافظ به شرطی که بفهمی تر شده چشمام..

خداحافظ کمی غمگین به یاد اون همه تردید..به یاد آسمونی که منو از چشم تو میدید..

اگه گفتم خداحافظ نه اینکه رفتنت ساده است..نه اینکه میشه باور کرد دوباره آخر جاده است..

خداحافظ واسه اینکه نبندیم دل به رویاها..بدونیم بی تو و با تو همین جسم این دنیا..

خداحافظ..خداحافظ..همین حالا خداحافظ....



برچسب:, :: 21:15 ::  نويسنده : تکتم

میروم دیگر شما یادم کنید/من که رفتم این غزل ها را شما دفتر کنید...

میروم تا دل نبندم دل به خوبی هایتان/باز هم دل بستم و زخمی شدم باور کنید...



برچسب:, :: 21:15 ::  نويسنده : تکتم

بزرگترین درد دنیا اینه که...

بدونی پناه لحظه هات...پناه دیگری دارد....



برچسب:, :: 21:11 ::  نويسنده : تکتم

گفتی شتاب رفتن من از برای توست...

آهسته تر برو که دلم زیر پای توست....



برچسب:, :: 21:7 ::  نويسنده : تکتم

به غضنفر ميگن: درو ببند،هواي بيرون سرده..

ميگه: مثلا اگه من درو ببندم هواي بيرون گرم ميشه؟؟



برچسب:, :: 13:28 ::  نويسنده : ازاده

به غضنفر ميگن چرا تو هر وقت ميري دستشويي درو نميبندي؟

ميگه نه بابا،ميخواي من درو ببندم كه تو بياي از سوراخ كليد نگاه كني،اره؟؟؟

 



برچسب:, :: 13:17 ::  نويسنده : ازاده

غضنفر ميره مسجد مياد بيرون ميبينه كفشاش نيست

با خودش ميگه من كي رفتم كه خودم نفهميدم؟



برچسب:, :: 13:8 ::  نويسنده : ازاده

تو شهر بعضيا براي اولين بار چرخ و فلك نصب ميكنن

غضنفر به شهرداري زنگ ميزنه ميگه:

دستتون درد نكنه از وقتي اين پنكه بزرگه رو نصب كردين...

هوا خيلي خنك شده...



برچسب:, :: 13:3 ::  نويسنده : ازاده

الهي با شپش مانوس گردي...

دچار افت تيفوس گردي...

مثال من كه وحشت دارم از تو...

گرفتار غم و كابوس گردي...



برچسب:, :: 12:43 ::  نويسنده : ازاده

قديم نديما گفتن:

واسه كسي بمير كه واست تب كنه...

لطفا يكي واسم بميره

اخه چندروزه بدجوري تب كردم...



برچسب:, :: 12:40 ::  نويسنده : ازاده

ميدوني شكست روحي يعني چي؟

يعني بري پاي تخته كنفرانس بدي،بعد بفهمي زيپ شلوارت باز بوده...



برچسب:, :: 12:37 ::  نويسنده : ازاده

طبق اخرين امار پرجمعيت ترين جاي دنيا

.

.

.

.

.

قلب پسرهاست



برچسب:, :: 12:35 ::  نويسنده : ازاده

به دریا بزن قایقت میشوم/حقیرم ولی لایقت میشوم..

من عاشق شدن را بلد نیستم/تو یادم بده عاشقت میشوم..



برچسب:, :: 1:6 ::  نويسنده : تکتم

بی قرار از توام و در دل تنگم گله هاست/آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست..

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب/در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست..



برچسب:, :: 1:1 ::  نويسنده : تکتم

غریب است دوست داشتن...

وعجیب تر از آن است دوست داشته شدن...

وقتی میدانیم کسی با جان و مال دوستمان دارد...

و نفس ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده...

به بازیش میگیریم..هر چه او عاشق تر/ما سرخوشتر...

هرچه او دل نازکتر/ما بی رحم تر...

تقصیر از ما نیست/تمامی قصه های عاشقانه/اینگونه به گوش ما خوانده شده اند



برچسب:, :: 23:53 ::  نويسنده : تکتم

بهانه های دنیا تو را از یادم نخواهند برد...

 من تو را در قلبم دارم...                                

نه در دنیا...                                            

   

                                               



برچسب:, :: 21:46 ::  نويسنده : تکتم

صدا کن مرا....

صدای تو خوبست!

صدای تو سبزینه ی آن گیاه عجیبی است..

که در انتهای صمیمیت حزن میروید..

در ابعاد این عصر خاموش..

من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم..

بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است..!

و تنهایی من شبیخون حجم تو را پیش بینی نمیکرد..

وخاصیت عشق اینست!....

 

                                                                                                                سهراب سپهری



برچسب:, :: 21:34 ::  نويسنده : تکتم

هرگاه در وادی زندگی از غروب غم های بی عاطفه خسته شدی..

بياد من باش که دلم به ياد توست....



برچسب:, :: 21:30 ::  نويسنده : تکتم

دلم تنگ است/دلم تنگ است/دلم اندازه ی حجم قفس تنگ است..

سکوت از کوچه لبريز است/صدايم خيس و بارانی است..

نميدانم چرا در قلب من پاييز طوفانی است..



برچسب:, :: 21:25 ::  نويسنده : تکتم

کنار آشيانه تو آشيانه ميکنم/فضای آشيانه را پر از ترانه ميکنم..

کسی سوال ميکند بخاطرچه زنده ای؟/و من برای زندگی تو را بهانه ميکنم..



برچسب:, :: 21:20 ::  نويسنده : تکتم

مرد جوان که چندان بهره ای از زیبایی نبرده بود..آلبوم عکس هایش را به نامزدش نشان میداد..

به عکسی رسید که در باغ وحش در کنار یه گوریل گرفته بود و گفت:

میبینی!!این عکس و دو سال قبل در قلب جنگل های آمازون با یه گوریل گرفتم..

ومثه یه قهرمان شانه به شانه اش ایستادم و اصلا نترسیدم....

دخترک نگاهی به عکس انداخت و پرسید:

حالا تو کدوم یکی هستی؟؟....



برچسب:, :: 21:0 ::  نويسنده : تکتم

هه هه هه

ببخشيد

يه لحظه تو رو تو ذهنم تصور كردم نتونستم جلوي خندمو بگيرم...



برچسب:, :: 21:12 ::  نويسنده : ازاده

چندی قبل مهمان يکی از دوستان قديمی بوديم...

دوستمان به خاطر ما مرخصی گرفته بود....

حوالی ظهر زنگ تلفن به صدا درآمد..مينا دختر خانم طالبی گوشی رو برداشت....

خانمی از پشت خط گفت:سلام.من جعفری هستم.از طرف خانم گلابی پيغامی برای خانم طالبی دارم..

در اين لحظه مينا رو کرد به مادرش ودر حالی که ميخنديد گفت:

مادر شما در اداره کار ميکنيد يا محل پرورش سبزيجات و تره بار........!!!

 



برچسب:, :: 20:34 ::  نويسنده : تکتم

.

.

.

.

.

.

.

بابا!شايد يكي اين پايين شلوار پاش نباشه!

همين جوري مياي پايين كه چي؟

ها؟

 



برچسب:, :: 20:41 ::  نويسنده : ازاده

ميدوني چيه؟

نميدوني؟

فكر كن...

من بگم؟

بابا دوستت دارم...

تو رو؟

نه بابامو ميگم...



برچسب:, :: 20:33 ::  نويسنده : ازاده

الهي شمع بشي،پروانه شم دورت بگردم

بعدش فوتت كنم خاموش بشي،هر هر بخندمممم...



برچسب:, :: 20:30 ::  نويسنده : ازاده

گفتمش دل ميخري پرسيد چند؟

گفتمش دل مال تو تنها بخند

خنده كرد و دل ز دستانم ربود

تا به خود باز امدم او رفته بود

دل ز دستش روي خاك افتاده بود

رد پايش روي دل جا مانده بود...



برچسب:, :: 19:26 ::  نويسنده : ازاده

چترها را بايد بست/زیر باران بايد رفت/فکر را خاطره را زير باران باید برد....

با همه مردم شهر زير باران بايد رفت/دوست را زير باران بايد برد....

عشق را زير باران بايد جست....

زير باران بايد بازی کرد/زير باران بايد حرف زد نيلوفر کاشت....

زندگی تر شدن پی در پی/زندگی آب تنی کردن در حوضچه ی"اکنون" است....

رخت ها را بکنيم/آب در يک قدمی است....

                              

                                                                                                       سهراب سپهری



برچسب:, :: 9:33 ::  نويسنده : تکتم

گرمی نگات/مهربونيات/هرگز از يادم نمیره

قلب عاشقم از نبودنت/ داره رنگه غم ميگیره

کاش ميشد يه روزی دوباره باز/با تو بودن رو ببينم

زندگيم رو زير پات ميريزم/بيا تو بهترينم

به عشق تو از همه کس/از همه کس بريدم

توی هيچ کجای دنيا /مثه تورو نديدم

نذار چشمام به غم بشينه /با رفتنت دوباره

بيا که از تو جون ميگيرم/با يه اشاره

دليل زنده بودنم تويی/فقط تو هستی

رفتی و بی بهونه آيينه ات رو شکستی

تويی برام عشق و زندگی/فقط خدا ميدونه

دلم ميخواد ببينمت دوباره عاشقونه



برچسب:, :: 9:22 ::  نويسنده : تکتم

تو بارونی ترين ابری/من از پاييز لبریزم....

چه معصومانه ميباری/ چه مظلومانه ميريزم....



برچسب:, :: 7:54 ::  نويسنده : تکتم

می دونستی اشک گاهی از لبخند با ارزش تره؟

چون لبخند رو به هر کسی می تونی هدیه کنی...

اما اشک رو فقط برای کسی میریزی که نمیخوای از دستش بدی...



برچسب:, :: 2:1 ::  نويسنده : تکتم

چرا غم ها نمیدانند/که من غمگین ترین غمگین شهرم....

بیا ای دوست با من باش/که من تنهاترین تنهای این شهرم....

 



برچسب:, :: 1:57 ::  نويسنده : تکتم

عشق بین دو نفر این نیست که هر دو زیر باران خیس شوند....

                                       عشق آن است که یکی چتر شود برای دیگر...

                                                              ودیگری هیچگاه نفهمد که چرا خیس نشود....



برچسب:, :: 1:52 ::  نويسنده : تکتم

اگر چشمان من دریاست/تویی فانوس شب هایش....



برچسب:, :: 23:0 ::  نويسنده : تکتم