|
درباره وبلاگ مقدمتون ستاره بارون ... آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان
ترنم بارون فال حافظ زدنت از پی دل تنگی کیست ؟ من که هر لحظه به یاد تو و دلتنگ توام ...
ای دل من گرچه در این روزگار... جامۀ رنگین نمی‌پوشی به کام گر نکوبی شیشۀ غم را به سنگ
برچسب:, :: 10:32 :: نويسنده : ازاده
گاهی ادم ها میروند... نه برای اینکه دلیلی برای ماندن ندارند بلکه... انقدر کوچکند که تحمل حجم بالای محبت تو را ندارند...
برچسب:, :: 21:40 :: نويسنده : ازاده
زندگی معنای پیچیده ای ندارد... همینکه تو در کنارم باشی... یعنی زندگی...
برچسب:, :: 20:10 :: نويسنده : ازاده
نمی دانم چشمانت با من چه می کند فقط وقتی نگاهم می کنی... چنان دلم از شیطنت چشمانت می لرزد که حس می کنم چقدر زیباست فدا شدن برای چشمهایی که تمام دنیاست... برچسب:, :: 13:50 :: نويسنده : ازاده
مادرم میگف : عاشقی یک شب است و پشیمانی هزار شب... هزار شب است که پشیمانم چرا یک شب عاشقی نکردم.... دکتر علی شریعتی...
برچسب:, :: 21:18 :: نويسنده : ازاده
در دلم ارزوی امدنت می میرد...
رفته ای اینک،اما ایا؟؟؟
باز میگردی؟ چه تمنای محال
خنده ام میگیرد.... برچسب:, :: 21:9 :: نويسنده : ازاده
هر وقت دلت شکست،شکسته هاشو خودت جمع کن تا کسی منت دست زخمیشو به رخت نکشه... برچسب:, :: 22:8 :: نويسنده : ازاده
به سلامتی حرفایی که نمیشه گفت, باید خورد... ولی بعضی حرفارو نه میشه گفت,نه میشه خورد میمونه سر دل میــشـه دلــــــــتنگی... میــشـه بـــــــــــغـض... میــشـه ســـــــــکوت میــشـه همون وقتی که خودتم نمیدونی چه مرگته...
برچسب:, :: 18:8 :: نويسنده : ازاده
ای معنی انتظار یک لحظه بایست... دیوانه شدن بخاطرت کافی نیست؟؟؟ یک لحظه بایست،برگرد بگو... تکلیف دلی که عاشقش کردی چیست؟؟
برچسب:, :: 22:53 :: نويسنده : ازاده
گفتمش دل میخری پرسید چند؟ گفتمش دل مال تو تنها بخند... خنده کرد و دل ز دستانم ربود... تا به خود باز امدم او رفته بود... دل ز دستش روی خاک افتاده بود... رد پایش روی دل جا مانده بود...
برچسب:, :: 16:30 :: نويسنده : ازاده
دوری و دوستی کدام است؟؟؟ فاصله هایند که عشق را می بلعند... تو اگر نباشی... دیگری جایت را پر میکند!! به همین سادگی!!! برچسب:, :: 20:43 :: نويسنده : ازاده
باید فراموشت کنم،چندیست تمرین میکنم... من میتوانم میشود،ارام تلقین میکنم... کم کم ز یادم میروی،کم کم ز یادم میبری،این روزگار و رسم اوست... این جمله را با تلخیش صد بار تمرین میکنم...
برچسب:, :: 11:24 :: نويسنده : ازاده
رفتنت اغاز ویرانیست حرفش را مزن ابتدای یک پریشانیست حرفش را مزن.... گفته بودی چشم بردارم من از چشمان تو اسمان چشمهایم بی تو بارانیست حرفش را مزن... برچسب:, :: 11:13 :: نويسنده : ازاده
شبی در شب ترین شب ها تو ماهم میشوی ایا؟ تو تسلیم تماشای نگاهم میشوی ایا؟ شبیه یک پرنده خیس از باران که می ایم؟ تو با دستان پر مهرت پناهم میشوی ایا...؟؟؟
برچسب:, :: 18:2 :: نويسنده : ازاده
چشم مخصوص تماشاست اگر بگذارند... وتماشای تو زیباست اگر بگذارند... وقتی اظهار نظر کرد دلم فهمیدم... عشق هم صاحب فتواست اگر بگذارند... دل دریایی من این همه بیهوده نگرد... خانه دوست همینجاست اگر بگذارند.. برچسب:, :: 20:9 :: نويسنده : ازاده
لحظه ای حتی دلم طاقت نمی اورد... و برف ناامیدی بر سرم یکریز میبارد... چگونه بگذرم از عشق،از دلبستگی هایم؟ چگونه میروی با اینکه میدانی چه تنهایم....؟؟؟؟؟؟؟؟؟
برچسب:, :: 12:51 :: نويسنده : ازاده
یادم باشد امشب بعضی از ارزوهایم را دم در بگذارم... تا رفتگر ببرد،بیچاره او... ما بقی را هم نقدا با خود به گور میبرم... مابقی همان ارزوی با تو بودن است... نه نترس جانم... حتی ارزوی داشتنت را هم به کسی نمیدهم... برچسب:, :: 20:31 :: نويسنده : ازاده
گاهی دلتنگ میشوم دلتنگ تر از همه دلتنگ ها... گوشه ای مینشینم و میشمارم،حسرت ها را و محاکمه میکنم وجدانم را... من کدام قلب را شکستم و کدام احساس را له کردم و کدام خواهش را نشنیده ام و به کدام دلتنگی خندیدم... که این چنین دلتنگم؟؟؟؟؟؟؟؟ برچسب:, :: 21:5 :: نويسنده : ازاده
همانند پلی بودم برای عبورت... نگران من نباش... رسیدی دست تکان بده... من خود فرو میریزم.... برچسب:, :: 18:22 :: نويسنده : ازاده
دوست دارم یک شبه،هفتاد سال پیرشوم... در کنار خیابانی بایستم... بی انکه بشناسی،از ازدحام تلخ خیابان عبور دهی... هفتاد سال پیر شدن یک شبه به حس گرمی دست های تو... هنگامی که مرا عبور دهی بی انکه بشناسی می ارزد... برچسب:, :: 21:31 :: نويسنده : ازاده
بغض های عاشقانه ام.... از تمام زندگیم همین را میخواهم... قدم زدن را با حس هرم نفس هایت زیر باران... برچسب:, :: 22:4 :: نويسنده : ازاده
منتظر کسی باش که حتی اگر در ساده ترین لباس بودی حاضر باشد تو را به همه دنیا نشان دهد و بگوید... این دنیای من است... برچسب:, :: 23:30 :: نويسنده : ازاده
خدایا به فرشتگانت بسپار که... در لحظه لحظه نیایش خویش... ارزوی مرا از یاد نبرند...
برچسب:, :: 23:3 :: نويسنده : ازاده
شاعر از کوچه مهتاب گذشت... لیک شعری نسرود... نه که معشوقه نداشت،نه که سرگشته نبود... سالها بود دگر کوچه مهتاب خیابان شده بود... برچسب:, :: 22:30 :: نويسنده : ازاده
لبخند زدن بهانه ایست برای زندگی...
لحظه هایت سرشار ازین بهانه ها باد... برچسب:, :: 20:6 :: نويسنده : ازاده
ارزویم اینست نرود اشک در چشم تو هرگز مگر از شوق زیاد... نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز... و به اندازه هر روز تو عاشق باشی... عاشق انکه تو را میخواهد... و به لبخند تو از خویش رها میگردد... و تو را دوست بدارد به همان اندازه که دلت میخواهد... برچسب:, :: 22:14 :: نويسنده : ازاده
چی بگم دیگه،خودتون ببینینننننننننن برچسب:, :: 10:53 :: نويسنده : ازاده
کلاس نه گذاشتنیه... نه داشتنیه... کلاس پیچوندنیه... روزمووووووووووووووون مبارککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککک روز شمام مبارک... برچسب:, :: 13:13 :: نويسنده : ازاده
قدم زدن با وجودش تمام پاییز را بهاری کرده بود.... خدایا به دستان تو میسپارمش.... برچسب:, :: 22:14 :: نويسنده : ازاده
  |
تبادل
لینک هوشمند
و بی تو...
.png)
باران که میبارد تمام حجم شهر پر میشود از حجم
